به گزارش شهرآرانیوز، سارای مسلمان بود و چون به سن ازدواج رسید، با امیرحسین قرااوناس، برادرزن تیمور ازدواج کرد، اما دیری نپایید که شوهر وی دار فانی را وداع گفت و طبق رسوم تاتارها، سارای به عقد تیمور درآمد. ازدواج سارای با تیمور موجبات آن را فراهم آورد که به تیمور لقب «گورکان» به معنای «داماد» داده شود. سارایملکخانم از محبوبترین همسران تیمور بود که به واسطه همین مهرورزی از جانب تیمور، سارایخانم چندین بار شفاعت شاهزادگان خطاکار تیموری را کرد. او زنی باذکاوت بود. به همین دلیل، تربیت برخی نوادگان تیمور همچون الغبیگ و خلیلسلطان بر عهده وی گذاشته شد.
خلیلسلطان، چون به سن جوانی رسید، مخفیانه با دختری به نام شادملک ازدواج کرد و، چون تیمور از ازدواج وی آگاه شد، دستور قتل همسر خلیلسلطان را داد. خلیلسلطان نیز نزد سارایخانم رفت و از او چاره خواست. اینچنین شد که سارایخانم شفاعت وی را نزد همسر خویش کرد و تیمور به واسطه احترام به او، از تصمیم خود منصرف شد.
علاقه تیمور به سارای ملک خانم بدان اندازه بود که پس از بازگشت از هند، تصمیم گرفت در سمرقند مسجدی بزرگ به نام همسرش بسازد. مسجد را «بیبیخانم» یا «بیبیخاتون» نامگذاری کردند. سارایملکخانم حدودا در شصتودوسالگی دار فانی را وداع گفت.
حسین بن اویس جلایری از حاکمان جلایری بود. آلجلایر یا جلایریان دودمانی پارسیمآب و از نژاد مغولی بودند که از سال ۷۴۰ تا ۸۳۵ هجری قمری بر بخشهایی از ایران و عراق حکمرانی کردند. حسین بن اویس جلایری دختری زیباروی داشت به نام دوندو خاتون یا تندو خاتون که وصف روی زیبایش به گوش همگان از جمله ملک ظاهر برقوق، سلطان مصر، رسیده بود. او همچون دیگر نیاکان جلایریاش شیعه بود.
در سفری همراه عموی خویش عازم مصر شد. در اسناد آمده است که سفر سلطان احمد و پسرش به مصر به دلیل ترس از حمله تیمور بوده است و، چون پای به مصر گذاشتند، ملک ظاهر آنها را به نیکی پذیرایی کرد. ملک ظاهر برقوق از دوندوخاتون، دخت جلایری، خواستگاری کرد.
از طرفی، تیمور، چون بغداد را ترک کرد، جلایریان پناهبرده به دربار ملک ظاهر برقوق با کمک سلطان مصر به بغداد بازگشتند. وصال میان برقوق و دوندوخاتون گرچه حاصل شده بود، دیری نپایید که به جدایی میان آن ۲ ختم گشت و دوندوخاتون پس از طلاق به بغداد رفت و با پسر عموی خویش، ولد، ازدواج کرد. در این زمان، سلطان احمد بر بغداد حکومت میکرد و، چون درگذشت، شاهولد بر تخت نشست.
عمر شاه ولد به درازا نکشید و دارفانی را وداع گفت. پس دوندوخاتون امور بغداد را در دست گرفت. چون قراقویونلوها بغداد را محاصره کردند، دوندوخاتون به همراه ناپسریاش یک سال در برابر آنان مقاومت کردند، اما چون ادامه ایستادگی را میسر ندیدند، به همراه دیگر فرزندانش شبانه راهی شوشتر شدند.
دوندوخاتون برای حفظ مقام جلایریان مدتها با امیر عرب، مانی، در حال جنگ بود و فرجام چنین شد که توانست بصره، واسط و شوشتر را از آن جلایریان کند. ضرب سکه به نام وی و خواندن خبطه به نام دوندوخاتون به مقام وی رسمیت بخشید. او با شاهرخمیرزای تیموری از در آشتی درآمد و هدایای بسیاری برایش فرستاد. از طرف خاندان او نیز مورد حمایت قرار گرفت و توانست امیره خوزستان شود. وی در سال ۸۲۲ هجری قمری دار فانی را وداع گفت.